کجایید ای شهیدان خدایی

ساخت وبلاگ

      وبلاگ جنگ نرم : حمید امدادگری که برای نجات همرزمش از سنگر بیرون آمد ، زخم او را بست و پیشانی خودش میزبان گلوله ای آتشین شد.محمد آنقدر در والفجر 8 آرپی جی زده بود که از هر دو گوشش ، همین طور خون شره می کرد.اسماعیل غیرتش قبول نکرد که صبح به صبح کرکره مغازه خواربار فروشی اش را بالا بکشد و از پشت شیشه ، تشییع جنازه شهدای محلش را تماشا کند.بهرام وقت خواستگاری شرط کرد که تا پایان جنگ هرچند سال که طول بکشد پای دین و میهنش خواهد ایستاد.جنازه اش را درست در روز پایان جنگ آوردند.امین  فقط توانست عکس دوقلوهای زیبایی که خدا به او داده بود را ببیند. دو روز قبل از آن که به مرخصی برود و کودکانش را در آغوش بکشد ، ترکش توپ ، گردنش را زد.سید محسن در شب عملیات ، داوطلب شد تا از روی میدان مین رد شود و راه را باز کند.خودش تکه تکه شد.علیرضا ؛ 20 سال بعد از این که رفت ، مقداری استخوان تحویل مادر پیرش دادند

امید كرگان ...
ما را در سایت امید كرگان دنبال می کنید

برچسب : کجایید,شهیدان,خدایی, نویسنده : omidkargana بازدید : 63 تاريخ : يکشنبه 9 مهر 1396 ساعت: 3:26